دل نوشته ها

صدای عشق

۴ نظر

 شانزده سالم بود که پول توجیبی و کادوی تولد و عیدی های دو سالم را

 جمع کردم گیتار برقی بخرم.بابا اجازه نداد.خیلی که اصرار کردم قبول کرد.

 گیتار و یک آمپلی فایر کوچک خریدم.

 همه ی تهران را گشتم تا معلم گیتارِ ِ زن پیدا کنم.پیدا نشد.بابا اجازه نداد

 پیش معلم مرد بروم.خودم تمرین میکردم.فایده نداشت.سیم های گیتار

 خیلی سفت بود.دستم را درد می آورد.نمی توانستم کوک اش کنم.

 صدایش بلند بود و خانواده را اذیت می کرد.ناامید شدم....

 دوسال گذشت.گیتار کنار اتاق ماند و خاک خورد.برایش که مشتری پیدا

 شد، به اصرار مامان و بابا فروختم اش.مامان گفت پول گیتار را دستبند طلا

 بخرو نگه دار،برایت بماند.

 دستبند را هنوز دارم.حتی بعد از ازدواج که برای خرید خانه، همه ی

 طلا هایم را فروختم، نگه اش داشتم.همیشه هم دستم است.

 گاهی دختر دو سال و نیمه ام، سرش را روی دستم می گذارد و لبخند

 می زند،می گوید:"مامان،چرا از دستت صدای آهنگ میاد؟"

 

 -کفش هاتو جفت کن

 ضحی کاظمی

 

 

۴ ۰

پنج وارونه

۳ نظر

 خواهر کوچکم از من پرسید:

  پنج وارونه چه معنا دارد؟

 من به تندی گفتم

 این سوال است که تو میپرسی

 پنج وارونه دگر بی معناست

 خواهر کوچک من ساکت اند و سوالش را خورد

 دیدم از گوشه ی چشمش نم اشکی پیداست

 بغلش کردم و آرام گرفت

 او به آرامی گفت که چرا بی معناست؟

 من که در همهمه ی داغ سوالش بودم

 از دلم ترسیدم

 من که معصومیت بغض صدایش دیدم

 به خودم میگفتم:

 اگر او هم یک روز ...

 وارد بازی این عشق شود...

 مثل من قهوه ی تلخ عاشقی خواهد خورد

 توی فنجان نگاهش ماندم

 مات و مبهوت فقط میگفتم

 بخدا بی معناست...پنج وارونه غلط ها دارد...

تو همان پنج دبستان خودت را بنویس

 پنج وارونه ی ما یک بازیست....

 بازی بی معنیست...

 تو همان پنج دبستان خودت را بنویس...

 

   سهراب سپهری

 

 

 

۵ ۰

سرباز

۲ نظر

 هر سربازی در جیب هایش

 در موهایش

 و لای دکمه های یونیفرمش

 زنی را به میدان جنگ می برد

 آمار کشته های جنگ همیشه غلط بوده است

 هرگلوله 2 نفر را از پا در می آورد...

 سرباز و دختری که در سینه اش می تپد....

 

 

۳ ۰

گاهی....

۵ نظر

 سلام ببخشید که چند وقتی نبودم و نتونستم به وبلاگ هاتون سر بزنم.ممنونم که هنوز هم  وبمو دنبال میکنیدsmiley

 اما این مژده رو بهتون میدم که منتظر متن های قشنگ و پست ویژه باشید.

 و این که زندگی رو سخت نگیرید...میگذره

 *گاهی زندگی سخته و گاهی ما سخت تَرِش میکنیم

 *گاهی آرامش داریم اما خودمون خرابش میکنیم

 *گاهی خیلی چیزها رو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم

 *گاهی حالمون خوبه اما با نگرانی فردا خرابش میکنیم

 *گاهی که میشه بخشید اما با انتقام ادامه اش میدیم

 *گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم

 *گاهی باید انصراف داد اما باز با حماقت ادامه میدیم

 *  و گاهی تمام عمررر اشتباه میکنیم و نمیدونیم یا که نمی خوایم بدونیم....

۲ ۰
طراح قالب : عرفـــ ـــان قدرت گرفته از بلاگ بیان